دلواپسی های من

بعضی وقتهاچنان درگیرت میشم که حساب نداره رفیق وقتوبی وقت شب یاروزحتی پشت فرمون هرجایه یه ماشین شبیه ماشینت میبینم بقدری بااحتیاط ازکنارش ردمیشم میگم شایدتوباشی بعدپیش خودم میگم گیرم ک توپشت فرمون باشی وقتی ببینم که کنارت یکی دیگ نشسته اون لحظه چی؟؟؟بااینک چندساله رفتی ولی من حتی هنوزم کابوسشومیبینم تمام این شهربرام خاطره اس. کاش بودی حتی اگربدبودی

امروزروزسختی داشتم سرکاریعنی ب معنای واقعی کلمه دهنم از16383838جهت اسفالت شدش بعدشم اومدم خونه ناهارک خوردم مثل جنازه افتادم تا7رفتم باشگاه کلاس سنتورروهم امروزکنسلش کردم حسش نبود یه تصمیمی گرفتم میخام یهوعملیش کنم وبلاگ رومیخام حذفش کنم دیگ حس اینجاروهم ندارم اینجابیشترمنواذیت میکنه تااینک اروم بشم یه کلافه گی اومده سراغم ک تمومی نداره

یک هفته اس دخترصابکارم ب دلایل مسخره بهم زنگ میزنه امروززنگ زدگفت هرچی ب بابام زنگ میزنم دردسترس نیس میشه ببری ببینی حالش خوبه بهم خبربدی. دقیقاباباش پیشم بودموقع زنگ زدن یعنی انگاریه اب سردریختن روسرم فقط میگفتم چشم حتما اطلاع میدم من نمیدونم چ حکمتیه ازاون ک خوشمون نمیادول کن نیس ازاونیک خوشم میادمحل سگ نمیذاره ولی فکرکنم این دختره باعث بشه کارموهم ازدست بدم خوبه حالاخوشگل نیستیم